1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

حضور بچه‌های اوین در برلیناله

مریم میرزا
۱۳۹۷ بهمن ۲۰, شنبه

فیلم متولد اوین، اولین اثر مریم زارعی بازیگر ایرانی آلمانی در مقام کارگردان است. این فیلم مستند که در برلیناله ۲۰۱۹ نمایش داده شد، حاصل جستجوی کارگردان درباره قصه تولد خود و افراد مشابه او در زندان اوین ایران است. 

https://p.dw.com/p/3D3zV
Berlinale 2019 Film Born in Evin
عکس: Tondowski Films

«راست است که مجبور بودی با چشمبند زایمان کنی و وقتی متولد شدم من را ندیدی؟» این یکی از سوالات مریم زارعی، بازیگر ایرانی آلمانی، از مادرش است. او که سال‌ها در سینمای آلمان به عنوان بازیگر فعال بوده اکنون در نخستین فیلمی که کارگردانی کرده، در مستندی به نام "متولد اوین"، به موضوع تولدش در زندان اوین ایران می‌پردازد. این مستند در برلیناله ۲۰۱۹ در بخش دورنمای سینمای آلمان نمایش داده شد. زارعی زاده سال‌های سیاه دهه ۶۰ در ایران است و در این فیلم تلاش دارد راهی بگشاید برای فهم بهتر شرایطی که او و دیگر بچه‌های اوین در آن متولد شدند. بچه‌هایی با پدران و مادرانی جوان، با تفکرات مختلف که همگی زندانی جمهوری نوپای اسلامی بودند. بسیاری از پدران و مادران این بچه‌ها که تعداد آن‌ها مشخص نیست در اعدام‌های دسته‌جمعی تابستان ۶۷ کشته شدند اما مادر و پدر مریم زارعی از جان به دربرده‌های آن سال‌ها هستند که اکنون در آلمان زندگی می‌کنند. 

مادر این سینماگر جوان حاضر به ارایه هیچ توضیحی نیست و سکوت او حفره سیاهی در پی‌رنگ داستان است و کارگردان در تلاش برای پرکردن آن با اطلاعاتی است که از دیگر زندانیان سابق به دست می‌آورد. این حفره اما مشکلی در جریان فیلمنامه نیست، این حفره به چیزی فراتر از قصه یک شخص و سکوت یک مادر اشاره دارد و همانقدر که انباشته از سکوت است، پر است از ضرورت پاسخ به دادخواهی معوقه یک نسل از زنان که دردشان نه درد زایمان که درد "چشم‌بند حین زایمان" و "توله‌سگ خطاب شدن نوزادشان" توسط زندان‌بان‌ها بوده است. دردشان درد بیرون فرستادن نوزاد یا کودک‌شان از زندان و با جان پذیرفتن این جدایی بوده است، آن‌هم در روزهایی و در زندانی که کسی در آن از فردایش خبر نداشته است. 

Berlinale 2019 Film Born in Evin
نمایی از فیلم متولد اوین، کارگردان در حال صحبت با مادرش استعکس: Tondowski Films

«واقعا با لگد زدند توی شکمت؟» زارعی که حاضر است به هر کجای دنیا – البته به جز ایران – سر بکشد تا جوابی برای سوالات خود بیابد، هر بار دست خالی برمی‌گردد. هیچ یک از کسانی که فرزندان مادران زندانی آن سال‌ها و متولد زندان‌های ایران‌اند حاضر به پاسخ‌گویی به سوالات او خصوصا در برابر دوربین نیستند. از همین رو باز شدن گره‌های اصلی قصه‌ای که دست کم سه سال روی آن کار شده و کارگردانش آلمان و ایتالیا و فرانسه و آمریکا را برای یافتن پاسخی به پرسش‌های خود پیموده است نه از طریق صحبت‌های دیگر متولدهای اوین که بیش‌تر در گفتگو با شاهدان ماجرا پیش می‌رود.

زارعی در این فیلم با پدرش، با برخی از زندانی‌های سابق که هم‌اکنون فعالان شناخته شده‌ای در خارج از ایران هستند، یا با زنانی که شاهد تولد در زندان بوده‌اند، و با دیگر کسانی که شاهدی بر رنج مادران زندانی‌اند صحبت می‌کند. او در بخشی از فیلم از پدرش می‌خواهد حوله و لنگ حمامی را که با خود از زندان آورده است نشان دهد. این حوله و لنگ پیش از پدرش متعلق به دو زندانی دیگر بوده است که به ترتیب و پس از اعدام هر یک به دیگری و در نهایت به پدر او رسیده بوده تا بشوید و در زندان استفاده کند که او بعد با خود به خارج از زندان آورده است. 

پدر زارعی ابتدا خودداری می‌کند ولی در نهایت حوله و لنگ را رو به دوربین باز می‌کند. آیا کارگردان در پی بیرون کشیدن دیگر تکه پارچه‌های شخصی‌ای نیست که روایتگران خاموش رنجی مداوم‌اند؟ رنجی که مادرش را هنوز بعد از چند دهه به گریه می‌اندازد. آن‌هم زنی که همسر فعلی‌اش محققی در زمینه جان‌به‌درماندگان هولوکاست در آلمان است. او هنوز به گریه می‌افتد و ذهن پرسشگر دختر رشد کرده در آلمان خود را که در آن رنج هولوکاست رنجی مسلط است، به رنجی به نام مادری در اوین نیز می‌کشاند.

«آیا در حضور من تو را شکنجه کردند؟» اگر بپذیریم که فیلم "متولد اوین" همانطور که شهلا شفیق، نویسنده و جامعه‌شناس، در این فیلم می‌گوید نه پروژه‌ای شخصی که پروژه‌ای با اهمیت تاریخی برای ایران باشد، باید بپذیریم که این فیلم بیش از آن‌که با پاسخ‌ها سر و کار داشته باشد، از پرسش‌ها قوت می‌گیرد. پرسش‌هایی که مریم زارعی در صحنه‌ای از فیلم با پریدن در آب استخر و غوطه خوردن در آب مثل یک نوزاد، آن‌ها را طرح می‌کند، پرسش‌هایی که در این متن هم آمده است. و چه بسا بسیار پرسش‌هایی که پس از تماشای فیلم به ذهن بیننده خطور می‌کنند.  برای مثال این پرسش که چرا دیگر متولدهای اوین که زارعی با آن‌ها تماس گرفت حاضر نشدند درباره اطلاعات خود از تولدشان، خاطرات‌شان اگر خاطره‌ای از کودکی خود در زندان دارند و یا احساسات خود صحبت کنند؟ چرا اگر آن‌ها صرفا حاضر به صحبت در مقابل دوربین نبوده‌اند و به طور جداگانه حاضر به بیان دیدگاه‌ خود به زارعی بوده‌اند، او این اطلاعات را در فیلم نقل نکرده است؟

«چرا و چه موقع من را به بیرون از زندان فرستادی و چه احساسی دراین‌باره داشتی؟» در صحنه‌ای از "متولد اوین"، مریم زارعی به همراه سحر دلیجانی، نویسنده ایرانی ساکن کالیفرنیا در ساحل اقیانوس ایستاده است. سحر دلیجانی، نویسنده رمان "بچه‌های درخت جاکارندا" است که رمانی درباره زندانیان دهه ۶۰ و فرزندان آنهاست. آب از روی پاهای زارعی و دلیجانی، هر دو می‌گذرد، آن‌ها در حال گفتگو و خنده‌اند و بیننده را به رویای خوشایند زندگی آرام می‌برند. شاید این همان خواسته قلبی مادر کارگردان بوده است که در بخشی از فیلم درباره این صحبت می‌کند که بعد از زندان و پس از ورود به آلمان بر آینده دخترش متمرکز  بوده است تا گذشته. و شاید تاکیدی بر همان حرفی باشد که شورا مکارمی، دختر زنی که در زندان به طرز وحشتناکی شکنجه و کشته شد، در فیلم به زارعی می‌گوید. او می‌گوید که آن‌ها (مادران زندانی) می‌خواستند "ارتشی" از آدم‌های زیبا تحویل دهند تا شاید نسخه‌ای از رویایی باشند که برای زندگی داشته‌اند.

حالا یکی از اعضای این ارتش است که توانایی آن را دارد که از مادرش بپرسد: «وقتی آزاد شدی می‌شناختمت؟» و فورا ادامه دهد: «اگر نه، واقعا متاسفم!» و اینکه: «متاسفم برای همه چیزهایی که از سرگذراندی.»

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه