1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گفتگو با شاهپور جوركش درباره نيما و شعر مدرن ايران

۱۳۸۳ بهمن ۲۴, شنبه

شاپور جورکش، يکى از شاعران مطرح امروز، ساکن شيراز است و در کنار کار شعر به نوشتن نقد و ترجمه نيز مى‌پردازد. از او همچنين کارهايى براى کودکان و نوجوانان منتشر شده است. «بوطيقاى شعر نو»، نگاهى ديگر به نظريه و شعر نيما يوشيج، آخرين کتاب اوست و دربرگيرنده‌ى مقاله‌ها و تحقيقى در مورد کار و ويژگيهاى نوآوريهاى نيماست.

https://p.dw.com/p/A6He
عکس: DW

جورکش که در دانشگاه شيراز زبان و ادبيات انگليسى تدريس مى‌کرد پس از انقلاب «پاکسازى» شده و از آن زمان در آموزشگاههاى خصوصى درس مى‌دهد. او مدتى است با عده‌اى ديگر در شيراز گردآمده‌ و گروهى را پايه گذاشته که به کار تحقيق و ترجمه مشغولند. از کارهاى مهم اين گروه ترجمه کتابى است به نام «درآمدى تاريخى بر نظريه ادبى از افلاتون تا بارت» که به بررسى تاريخ و نظريه‌هاى نقد ادبى از آغاز تا امروز مى‌پردازد. دومين مجموعه شعر شاپور جورکش «نام ديگر دوزخ» جايزه ى اولين دوره‌ى شعر کارنامه را نصيب او کرد که خود در دومين دوره از داوران آن بود.

«بوطيقاى شعر نو»، نگاهى ديگر به نظريه و شعر نيما يوشيج، آخرين کتاب اوست و دربرگيرنده‌ى مقاله‌ها و تحقيقى در مورد کار و ويژگيهاى نوآوريهاى نيماست. او در اين کتاب کوشش دارد نشان دهد که اغلب پيروان نيما جنبه‌هاى اصلى بدعتهاى او را درنيافته‌اند.

جورکش اعتقاد دارد که «نيما شصت سال پيش متوجه شده بود که شعر کلاسيک ما به بن‌بست رسيده» و اين بن‌بست، برخلاف آنچه بسيارى از پيروانش معتقد بودند، پيش از آنکه به ساختار شعر ربط داشته باشد به ميدان و زاويه‌ى ديد شاعر مربوط است: «نظر نميا اين بود که شاعر کلاسيک ذهنيت خودش را مى‌نويسد. در نگاه کردن به بيرون نمى‌تواند کمکى به مخاطب بکند که ما چطور خارج از ذهن خودمان را ببينيم. کما اينکه شعر ايران يک سنگر فردى است، هنر ملى ما يک سنگر فردى است که ما بر اساس الگوهاى اجتماعى و الگوهاى سياسى‌مان، همچنان که توى حکومتمان محورمدار هستيم توى شعرمان هم هر شاعرى تريبونى دارد که از آنجا مى‌تواند خطابه ايراد کند و نه اين که ديالوگ برقرار کند.»

جورکش اين تلاش نيما را در شعرى از او اين‌گونه توضيح مى‌دهد:

«توى شعرى مثل «مهتاب»؛

مى‌تراود مهتاب

مى‌درخشد شبتاب

....

ما مى‌بينيم که نيما اين الگو را رعايت مى‌کند. گرچه به نظر مى‌رسد که يک نفر اين شعر را بيان مى‌کند. در حاليکه در شعر «مهتاب» يک راوى داريم و يک «پرسونا». «پرسونا» اينطور شروع مى‌کند:

مى‌تراوود مهتاب

مى‌درخشد شبتاب

نيست يک دم شکند خواب به چشم کس و ليک

غم اين خفته‌ى چند خواب در چشم ترم مى‌شکند

که در اينجا (در چشم ترم مى‌شکند) مى‌بينيم که ضمير م (اول شخص مفرد) است. در حاليکه در آخرش شعر مى‌نويسد «کوله‌بارش بردوش» که اين کوله‌بارش بردوش را راوى مى‌گويد و نه «پرسونا». پرسونا شروع مى‌کند ولى راوى در آخر حرف مى زند. يعنى تقريبا يک ديالوگ است.»

در اين سالها برخى از شاعران و منتقدان و از جمله منتقد مشهور رضا برهنى، مدعى هستند که دوران شعر نيمايى به سرآمده و وجه نوى شعر امروز ايران برگذشتن از او و دست يافتن به شعرى است که به زعم آنان برخلاف پيشنهادهاى نيما شعرى «چندصدايى» است. جورکش در صدد است با اين کتاب نشان دهد که آنچه در نظريات امروز قابل اعتناست تکرار گفته‌هاى نيما هستند:

«وقتى برگرديم به نيما مى‌بينيم نيما اولين قدمهاى سنجيده را در اين زمينه برداشته بود. آقاى براهنى و اقاى باباچاهى تئورى‌اى را که مطرح مى‌کنند بسيار درست است؛ اين که ما در شعرمان در بن‌بست بوده‌ايم، اين که شعر ما، هنر ملى ما انتقادپذير بوده و درون خودش نطفه‌ى اين انتقاد را داشته. اما فرق کار براهنى که بعد از شصت سال همان حرف را به شکل ديگرى مطرح مى‌کند با نيما اين است که نيما مى‌آيد و اين تئورى را روى مفصلهاى فرهنگى ما سوار مى‌کند. از فرانسه مى‌گيرد ولى روى مفصلهاى فرهنگى ما پيوندش مى‌دهد. نقالى را به عنوان محور مى‌گيرد. درست مثل نقال، نقالى که از جلد خودش بيرون مى‌آيد و مى‌رود توى جلد اسفنديار، بعد مى‌رود توى جلد افراسياب و ترکى حرف مى‌زند، مى‌رود توى جلد تهمينه و عشو در کارش وارد مى‌کند. نيما مى‌گويد نقالى داريم و نمونه‌ى خوبى است براى انتقال اين مفهوم.»

شاپور جورکش براى تئورى‌پردازيهاى اين سالها اساس و بنياد قابل اتکايى قائل نيست:

«تئوريهاى که چه آقاى باباچاهى، چه آقاى براهنى و چه دوستان مى‌گويند تئورى پادرهواست. و به نظر مى‌رسد که يک چيز غربى است که تازه وارد شده. در حالى که چيز تازه‌اى نيست. نيما اين را شصت سال پيش وارد کرده بود و روى مفصلهاى فرهنگى ما سوار کرده بود. اما در عمل بچه‌هاى «گارگاه شعر» آقاى دکتر براهنى و دنباله‌روهاى ديگر توى يک شعر کامل نتوانستند اين تئورى را پياده کنند.»

اما چگونه است که اين پيشنهادها در طى چند دهه‌اى که از تديون آن گذشته درک نشده و حتا امروز در کار آنهايى که اين تئوريها را «دوباره کشف» کرده‌اند نيز به جايى نرسيده و به سرودن شعرى با آن ويژگيها نيانجاميده؟

«اين که به جايى نرسيد از يک طرف به خاطر اين که بستر اجتماعى نداشت، و از يک طرف به خاطر اين که، در واقع درک افرادى مثل دنباله‌روهاى شاملو آنقدر نبود که بفهمند اين [نيما] دارد چه مى‌گويد. و نيما هم به موقع اينها را منتشر نمى‌کرد. يعنى فکر مى‌کرد اينها يک چيزهايى هستند که آيندگان بايد بيايند کشف‌شان بکنند و بعد بفهمند و بگوييند که نيما که بود. فريدون توللى مى‌گويد کاغذ و مداد بردم و رفتم گفتم آقاى نيما، خلاصه‌ى مطلبت را بگو، شعر نو چى مى‌خواهد بگويد؟ مى‌گفت هزارتا بازى درآورد تا اين حرفها را نزند. فکر کرده بود من آمده‌ام اينها را بدزدم و توى انگلستان چاپ کنم.»

به نظر شاپور جورکش تغيير ميدان ديدى که منظور نظر نيما بوده حتا از سوى نزديکترين پيروانش نيز درک نشد:

«اين ماجرا درک نشد، يعنى «اوى» ابژه جانشين «من» متکلم‌وحده نشد. و بلافاصله بعد از آن «قطعنامه»ى شاملو درآمد که با «من» شروع شد و کل تئورى نيما را هم به باد گرفت. به نيما مى‌گويند بهترين شعرت کدام است مى‌گويد «خانه‌ى سريويلى» حالا طبق سليقه‌هاى ما ممکن است نخواند. اما او مى‌دانسته که چکار دارد مى‌کند. تمام تئوريهايى که دلش مى‌خواسته توى شعر «خانه‌ى سريويلى» هست. يعنى مقابله‌ى شيطان و شاعر؛ دو شخصيت که با هم ديالوگ مى‌کنند و او [شاعر] فقط راوى است. نيما اين شعر را مى‌فرستد براى چاپ. شاملو مى‌گويد اين شعر اگر چاپ شود آبروى شعرنو مى‌رود. اصلا نبايد اين را چاپ کنيم. اين بهترين الگوى شعرنو نيست و «افسانه» است. اين را شاملو چاد نمى‌کند چون نمى‌فهميد که موضوع شعر نيما چيست.»

کتاب «بوطيقاى شعر نو» حرفهاى تازه‌اى در مورد شعر نيما و درک شاعران متاخر مطرح مى‌کند که مانند هر ديدگاه و حرف انتقادى ديگر خود محتاج بررسى و نقد است. به هر تقدير اين کتاب که تازگى و به وسيله‌ى انتشارات «ققنوس» منتشر شده نشان مى‌دهد که بحث درباره‌ى بدعت‌گذار بزرگ شعر معاصر، نيما يوشيج، هنوز ادامه دارد.

بهزاد کشميرى‌پور، گزارشگر صداى آلمان در تهران